ارشان ارشان ، تا این لحظه: 11 سال و 9 ماه و 16 روز سن داره

ارشان و ما

ژانویه ۲۰۱۳

سلام ارشان عزیزم، بازم یکی‌ دو هفته‌ای چیزی روی وب بلاگت ننوشتم. راستش نمیدونستم چی‌ بنویسم. شاید بد نباشه در مورد خودت بگم. امیدوارم  برات بعدا جذاب باشه. هفته قبل زنگ زدم به اداره بهداشت شهری که توش هستیم. واسه واکیسنه شدنت (نوبت سوم) وقت گرفتم. یه کی‌ دو هفته‌ای هست خیلی‌ چرخ و غلت میزانی‌. یه کم هم میتونی‌ بشینی‌، اما فکر کنم یک ماه دیگه خوب بشینی‌ و تعادلت رو حفظ کنی‌. شب‌ها یکم بهتر می‌خوابی، و وقت خواب هستی‌ دوست داری رشکم بخوابی. منم شاید خیلی‌ وقت پیش‌ها این کارو می‌کردم، اما، مطمئنم که یه ۱۰ سالی‌ هست این کار رو نمیکنم.  همین ال...
9 بهمن 1391

از این هفته مینویسم

سلام پسرم، جدا از اون ۹ ماه، الان ۵ ماه هست که امدی پیشه ما. با اومدنت تو زندگیم، خواسته یا نخواسته خیلی‌ چیزا به من یاد دادی. یکیش اینکه صبر و تحملم رو زیاد کردی، و یادم دادی که اصولاً روی صبر و حوصله‌ برایه رسیدن به خواسته هام خیلی‌ بیشتر باید حساب کنم. از دیدنت لذت می‌برم، و خوش حالم که پیشه ما هستی‌. یه انگیزه تازه برام تو زندگی‌ هستی‌. حالا دیگه "ما" تو زندگیم یعنی‌ ما سه نفر. آرزو می‌کنم که همیشه تو زندگیت سالم و سره حال، شاد و موفق باشی‌.  تا امروز تقریبا هر ۲ هفته یه تفاوت‌های آشکار و جدیدی تو رفتار و کارت میبینم. قسمته کم خوابیت تو شب‌ها کمی‌ آزار دهنده هست (ب...
18 دی 1391

بدون عنوان

سلام "کلّه فندقی"، این اسمی هست که من روت گذشتم، چون سرت خیلی‌ گرد و بامزه هست. دوست ندارم خیلی‌ غلو کنم، چون میدونی‌، معمولا بیشتر پدر‌ها و مادر‌ها فرزندانشون رو خیلی‌ دوست دارن. خوب منم همین طور! اما یه تشکر فراوان و مخصوص دارم که امدی و کاری کردی که یه احساس متفاوت نسبت به زندگی داشته باشم، نسبت به اون چیز‌هایی‌ که دارم، و حتا اون چیز‌هایی‌ که می‌خوام داشته باشم (یا ندارم). انگیزه‌ای متفاوت و بیشتر برایه زندگی‌ بهم دادی، و حتّی روابطم با مادر گرامی‌، که بهترین دوست و رفیق زندگیم هست، رنگ با بویی دیگه گرفته. حالا زیاد هم خودت رو نگیر، خیلی‌ دوستت دارم اما نه ب...
29 آبان 1391
1
niniweblog
تمامی حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به ارشان و ما می باشد