اولین تجربه شنا
سلام ارشان گلم
خلاصه ماجرا اینکه خیلی سریع داری بزرگ میشی. دو هفته پیش روز خانواده بود و ما رفتیم Harrisson Hot Springs. از قبلش برات مایو و پوشک مخصوص شنا خریدم که بتونی اونجا برای اولین بار بری استخر.
سلام ارشان گلم
خلاصه ماجرا اینکه خیلی سریع داری بزرگ میشی. دو هفته پیش روز خانواده بود و ما رفتیم Harrisson Hot Springs. از قبلش برات مایو و پوشک مخصوص شنا خریدم که بتونی اونجا برای اولین بار بری استخر.
اولش که بردیمت تو آب یه زره برات عجیب بود که پات رو زمین نیست بعد از یه مدت عادت کردی و حسابی شولوپ شولپپ میکردی ولی بابا چند بار سعی کرد رو آب بخوابونتت کلت رو بالا میگرفتی و نمیزاشتی سرت به آب بخوره. نوبت دوم که اون شب رفتیم استخر (چون من میخواستم تو خسته بشی و خوب بخوابی) سرت رو تو آب میکردی ولی به محض اینکه سرت میخورد تو آب پات رو میگرفتی بالا نمیدونم چه حکمتی بود. شب که برگشتیم تو اتاق من فکر میکردم دیگه خستهای و حسابی میخوابی ولی نیم ساعت خوابیدی و پا شدی سر حال تا ساعت ۱۲ شب پا به پای ما بیدار بودی.
دوشنبه اون هفته هم رفتیم gymboree مهمونی valentine و goodbye party teacher Dallas. آخه نهکه تو برا همه شانس میاری معلمت هم تو هواپیمایی west jet کار مهمانداری گرفته و برا یه دورهٔ ۵ هفتهای داره میره کلگری بعدش هم که برگرده فقط به عنوان مدیر میاد و دیگه درس نمیده. تازه روز مهمونی فهمیدیم چهارشنبه بعد از کلاس شما دوست پسرش بهش پیشنهاد ازدواج داده و نامزد کردند.
این مدت هنر سینه خیز رفتن رو به اوجش رسوندی ظرف سه سوت از این ور خونه میری به اون ور. خیلی علاقه عجیبی هم به سیم برق داری هی ما سیمها رو جمع میکنیم یا صندلی میزاریم که راه تو بسته بشه بهشون نرسی ولی باز تو راحت رو پیدا میکنی. اگه به سیم نرسی هم یه کیبورد زیر میز داریم اون رو میکشی بیرون باهاش بازی میکنی. فکر میکنم آخر سر بشی مهندس سخت افزار کامپیوتر.
باز هم بگم؟؟؟؟؟؟
حالا تا اینجا رو داشته باش الان چیزی یادم نمیاد هروقت یادم اومد باز هم میام برات میگم
عسلترین پسر دنیا فعلا خداحافظ تا پست بعدی