ماه سوم و چهارم
ارشان گلم ماه سوم و چهارم خیلی آروم گذشت. تو هر روز بزرگ و بزرگ تر میشی و کارهای جدید میکنی. مامانی طاهره و بابایی احمد هم اینجا بودند و تو حسابی باهاشون بهت خوش گذشت چون همش باهات حرف میزدند و بغلت میکردند.
ارشان گلم ماه سوم و چهارم خیلی آروم گذشت. تو هر روز بزرگ و بزرگ تر میشی و کارهای جدید میکنی. مامانی طاهره و بابایی احمد هم اینجا بودند و تو حسابی باهاشون بهت خوش گذشت چون همش باهات حرف میزدند و بغلت میکردند. یه کلاس هم ثبت نامت کردم به اسم Gymboree play and learn روزهای اول خیلی زود خسته میشدی و نق میزدی ولی یواش کلاس رو دوست داری به خصوص پاراشوت رو نمیدونی چجوری میخندی و قهقهه میزنی خیلی هم دوست داری بچههای دیگه رو نگاه کنی. خاله لعبت فکر میکنه چون اونها اندازه خدتند برات جذابه که ببینیشون. یه زمانی تو کلاس براتون آینه میذاره رو آینه دمر میزاریمتون که هم خودتون رو میبینید خوشتون میاد هم اینکه یه چند تا توپ جلوتون قل میدن که دوست داری نگاشون کنین. روز اول همش به اینکه دمر هستی دقت میکردی و نه خودت رو نگاه میکردی نه توپها رو ولی یواش یواش حالا توپها رو نگاه میکنی و معلومه دوست داری بگیریشون ولی میترسی دستت رو بالا بیاری. اسم دوستات هست: Connair, Asmay, Emma. راستی اولین سفر خارجیت هم رفتیم با مامانی و بابایی دو روز رفتیم سیاتل خلاصه برای اولین بار از پاسپورتت استفاده کنیم و برای اولین بار تو تو هتل بودی. طبق معمول همیشه هم تو راه همش خواب بودی و بهترین و آرومترین بیبی بودی.